۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه

از عشق بگذریم هر چند خوشست

داشتم چیزی رو در اینترنت جستجو میکردم که به ی وبلاگ بر خوردم .تاریخ آخرین ارسالش ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۲ بود. به کسی نوشته بودم 

سلام .

تب تنهاييم تو را بگيرد
که شايد ...


حتا یادم نمیاد منظورم بعد از شاید چی بوده.کمی دلگیر شدم اما بعد شکرگذار  که ناراحت نیستم از کسی.سختیها گذشت .اون موقع آسمون شبها تاریکتر و هوای روزها روشنتر از حالا بود.تبع شعری نیمجانی  بود که گاه میامد و بیرون میریخت.گاه هوس میکنم ان حس دلتنگی که برای معبود و عبدی بود   ،گاه هوس شعر میکنم هنوز ،کمی از علی صالحی می خوانم و بعد خیلی زود مثل اینکه گناه بزرگی کرده باشم دست میکشم دهانم را با چند طنز سخیف میشویم و به زندگی عادی خودم بازمیگردم.